انقراض یا مرگ زبان ها (قسمت چهارم) | یکتاپرس
اختصاصی یکتاپرس؛
اقلیت هایی که به طور گسترده از زبان و فرهنگ دیگران استفاده می کنند، به زبان خود وابسته و کم خون می شوند و به گسترش زبان های قوی کمک می کنند.
کد خبر: ۶۹۵۷۰
۱۵:۰۹ - ۲۶ دی ۱۴۰۰

مرگ زبان ها

انقراض یا مرگ زبان ها (قسمت چهارم)

 پژوهش در زبان مادری

 تالیف: دکترسعیدجهانپولاد

***

آموزش و پرورش

گروه های اقلیت که حتی مدرسه ای برای ترویج زبان خود ندارند عملاً هیچ شانسی برای باقی ماندن ندارند ، به همین ترتیب فرانکوفون‌های خارج از کپک، که به بهانه اینکه تعدادشان توجیهی ندارد، به مدارس فرانسوی دسترسی نخواهند داشت، قطعاً در وضعیت ناپایداری قرار می‌گیرند. اگر اقلیت هایی که به زبان خود به مدارس دسترسی پیدا نکنند و دولت، سیستم آموزشی نیز نسبت به آنها بی تفاوت، بی اعتنا باشد به واقع  در معرض تهدید جدی قرارمی گیرند، و درست به همین دلیل زبان های نانوشته و مکتوب و آموزش داده نشده  محکوم به انقراض هستند. با این اوصاف، این مورد در مورد اکثر زبان های جهان وجود دارد، در میان آنهایی که نوشته می شود، باید در نظر گرفت که زبان هایی که نه استاندارد شده اند و نه مدون، به سختی می توانند در برابر قدرت زبان های قوی و مسلط مقاومت کنند. به طورمثال، کشاورزان بامبارا در مالی باسواد هستند، تقریباً چیزی برای خواندن در روزنامه فروشی ها یا کتابخانه ها پیدا نمی کنند. در نتیجه، اطلاعات، برای همه مقاصد و مصارف خود نمی یابند و خالی از گردش آزاد اطلاعات و تجارب مشترک بشری می شوند، آن ها فقط به زبان استعماری، فرانسوی، می توانند بخوانند و کسب دانش کنند و بر همین زبان نوشتاری که محصولات فرهنگی و مصرفی این کاربران زبانی را در حیطه زبان مادری  خود  تولید نمی کند، عملاً بی فایده و بی ثمر تلقی می شود و به انحلال زبانی و یا انقراض دوره ای زبانشان منجر خواهد شد.

سینما، موسیقی و اینترنت

انگلیسی نه تنها زبان مادری حدود 350 میلیون گویشور است، بلکه به زبان ارتباطات بین المللی نیز تبدیل شده است. به این دلیل است که استفاده از زبان انگلیسی با موفقیت های فرهنگ، اقتصاد و دیپلماسی آمریکا تحریک می شود. در حوزه فرهنگی و رسانه ای، سینما، موسیقی و اینترنت مبلغان بزرگ ارزش‌های آمریکایی در سراسر جهان هستند. بر اساس گزارش موسسه آماری یونسکو، ده تولیدکننده بزرگ فیلم در جهان به ترتیب عبارتند از: هند، ایالات متحده، چین، ژاپن، بریتانیا، فرانسه، کره جنوبی، آلمان، اسپانیا و ایتالیا که 64 درصد از تولیدکنندگان را تشکیل می دهند  تمام تولیدات جهانی با این حال، از کشورهای دیگر از تولید قابل توجهی سود می برند: روسیه، مکزیک، اندونزی، برزیل، آرژانتین، نیجریه، ترکیه و فیلیپین. در واقع زبان این کشورها هستند که امکان گسترش فراتر از مرزهای خود را دارند. سخنگویان زبان های کوچکتر زبان خود را مانعی برای گسترش تولیدات فیلم خود خواهند دید. آنها به استفاده از زبان قوی تری مانند انگلیسی، اسپانیایی، روسی، فرانسوی یا هندی فکر می کنند که در نتیجه به زبان خودشان آسیب می رساند. در مورد موسیقی آمریکایی، آنقدر در سراسر جهان پخش شده است که تولیدات محلی را تحت الشعاع قرار می دهد. توزیع موسیقی و آهنگ های محبوب انگلیسی-آمریکایی در جهان به حدی رایج شده است که در تعداد بسیار زیادی از کشورها تولیدات به زبان ملی به سادگی متوقف شده است، به عنوان مثال به زبان های سوئدی، هلندی، مالایی، سواحیلی و غیره. تنها بزرگ‌ترین کشورها همچنان پابرجا هستند: چین، روسیه، آلمان، فرانسه، ایتالیا، برزیل و غیره. با گذشت زمان، گویشوران سایر زبان‌ها در نهایت تولیدات خود را به نقش فولکلور تنزل می‌دهند. در نهایت، سخنگویان زبانی به ویژه نسل های جوان، فقط تولیدات یک کشور را مصرف می کنند که زبان آن ها نیست. موفقیت اینترنت نماد سلطه تکنولوژیک، زبانی و فرهنگی از ایالات متحده است. این ابزار برای انتشار اطلاعات و همچنین برای ارائه سرگرمی استفاده می شود. در حالی که هیچ چیز در معماری فناوری اطلاعات شبکه مانع استفاده از هر زبانی نمی شود، برخی از زبان ها (در سال 2020) به ابزارهای ممتاز تبدیل می شوند، به ویژه انگلیسی (25.9٪)، چینی (19.4٪) و همچنین اسپانیایی (7.9٪). عربی (5.2%)، پرتغالی (3.7%)، فرانسوی (3.3%)، روسی (2 %). در نهایت، همه زبان های دیگر با هم به 30 درصد می رسند. طبق آماراینرنت ورد استار ، به نظر می رسد که تنها با ده زبان (انگلیسی، چینی ماندارین، اسپانیایی، عربی، پرتغالی، ژاپنی، روسی، مالایی، فرانسوی و آلمانی) می توان به 73.6 درصد از مردم جهان دسترسی پیدا کرد و با آنها ارتباط برقرار کرد. همه کاربران اینترنت در جهان، درصد بسیار چشمگیری دارند و در نتیجه این تعداد کم زبان در اینترنت باعث می شود که زبان های دیگر نامرئی شوند.

زبان های کمتر قوی

چالش جدی زبان‌های کوچک در واقع دو سویه هست هم دفاع از خود در برابر امپریالیسم زبان‌های بزرگ است  و هم برتری دادن در زمینه های فرهنگی و جغرافیایی خودش، که این‌ چالش به پس رفت زبانی می انجامد و زمینه ساز مخاطرات  تزلزل آنها را فراهم می کند حتی اگر تعداد آنها و منابع اقتصادی و فناوری یکسانی نداشته باشند. تلاش برای استانداردهای بین‌المللی می‌تواند برای زبان‌های کوچک خودزنی زبانی به وجود بیآورد، زیرا بهای شکست را می‌پردازند وگرنه این خفتگی فرهنگی و مرگ آهسته زبان هاست که قطاردر حال حرکت رشد و توسعه ارتباطی را از دست می دهد. اقلیت هایی که به طور گسترده از زبان و فرهنگ دیگران استفاده می کنند، به زبان خود وابسته و کم خون می شوند و به گسترش زبان های قوی کمک می کنند. انگار که گویشوران زبان های کمتر قوی در انحلال خودشان شریک بودند! آمریکایی‌ها فهمیده‌اند که بیشتر از طریق اینترنال کلونیالیزم ( استعمار خانگی و نیز تسخیر، تصرف نظامی یک سرزمین، جهان را از طریق برتری فرهنگی خود، که باعث توسعه اقتصادی می‌شود، به تسخیر و غلبه خود درآورند. تاریخ به ما نشان می‌دهد که تنها مردمانی که وزن فرهنگی مبتنی بر نهادهای پایدار، شبکه‌ای از مدارس و سنت‌های مکتوب دارند، حتی پس از تسخیرتسلیحاتی و فناوری، زنده می‌مانند.

روند مرگ زبان ها

مرگ یک زبان ناگهانی نیست، مگر در مورد یک نسل کشی که ما کم و بیش فوراً همه سخنگویان آن زبان را سرکوب می کنیم. اولین علامت قهقرایی یک زبان زمانی بروز می کند که مردمانش شروع به استفاده نکردن از زبان خود می کنند، زمانی که آن را رها می کنند تا زبان دیگری را که سودآورتر می دانند جایگزینش کنند، لاجرم به ورطه مرگ زبانی  غلتیده اند، این فرآیند در مراحل موقت دوزبانگی متغیر اما به طور فزاینده ای در راستای مرگ زبانها تعمیم پذیر تلقی می شود .

دوزبانگی اجتماعی

دوزبانگی به خودی خود نه بیماری است و نه فضیلت و هرگز عامل محو شدن زبان نیست. این صرفاً وسیله‌ای است که مردم برای تغییر زبان خود استفاده می‌کنند، زیرا زبان اول دیگر برای آنها مفید به نظر نمی‌رسد. در مرحله اولیه قهقرایی، اقلیت متقاعد شده است که یادگیری زبان اکثریت باعث غنای زندگی فرهنگی آنها، تضمین توسعه اقتصادی بهتر، گشودن درها به روی جهانی شدن ،جهانی سازی معاصراست  و حتا تصور می شود اقدامی برای بازدارندگی و جلوگیری از تسلیم شدن آن  زبان یا فرهنگ در این مسير قهقرایی ست  مشکل این است که دوزبانگی اجتماعی تقریباً همیشه توسط اقلیت تنها به این دلیل فرض می شود که به نظر آنها یک ضرورت است. از سوی دیگر، دوزبانگی برای اکثریت بی فایده است، مگر اینکه موضوع کلاس و ژست ناب فرهنگی باشد. به عبارت دیگر، دوزبانگی اجتماعی که کم و بیش به کل یک جامعه گسترش یافته است، تقریباً به طور انحصاری بار اقلیت است. نوع دوزبانگی که در انقراض زبانها غالب است، نه با دوزبانگی فردی و نه به دوزبانگی نهادی، بلکه با دوزبانگی اجتماعی تعمیم یافته در کل جامعه مطابقت دارد. سپس می‌توانیم از «دو زبانگی قومی» صحبت کنیم. دوزبانگی فردی پدیده ای منزوی است که کارکردهای غالب زبان مادری در زندگی اجتماعی را زیر سؤال نمی برد. فردی که دوزبانگی ابزاری را در کارکردهای محدود و کاملاً تعریف شده تمرین می کند، خطر از دست دادن زبان خود را ندارد. دوزبانگی نهادی، به نوبه خود، به هر یک از گروه‌های حاضر اجازه می‌دهد تا تک‌زبانگی را تمرین کنند و بار دوزبانگی را به دوش دولت درسازمان‌هایی که کنترل می‌کنند، می‌سپارند. اما اگر دوزبانگی از زبان دوم در بیشتر نقش‌های اجتماعی مهم استفاده کند، فرد دوزبانه زبان خود را در معرض خطر قرار می‌دهد. عدم استفاده از زبان مادری منجر به از دست دادن توانایی زبانی و از دست دادن هویت فرهنگی می شود. اگر این وضعیت دوزبانگی به کل جامعه گسترش یابد، تغییر زبانی قریب الوقوع است. ویژگی این دوزبانگی اجتماعی در طول زمان در یک جهت واحد، با افراد بیشتر و بیشتر ، برای کارکردهای بیشتر و بیشتر تکامل می یابد، تا لحظه ای که کل جامعه از زبان دوم برای همه نیازهای معمول جامعه استفاده می کند. زندگی روزمره. زبان مادری دیگر در حالت پس رفت باقی نمی ماند در حالی که به شدت با زبان غالب آغشته و ادغام می شود و خودش به زبان طبیعی تن می دهد که مفهوم دورگه یا حتا تراریخته زبانی را برجسته می کند  این جهش (یا همسان سازی) زبانی مورد علاقه دو نیروی همگرا است. در واقع هم جذابیت زبان غالب و هم فشار اجتماعی گروه اقلیت نسبت به همین زبان وارد عمل می شود. جذابیت خود را در مزیت های اقتصادی و فرهنگی اقلیت نشان می دهد، در حالی که فشار اجتماعی در همه کارکردهایی که این جامعه انتخاب می کند منعکس می شود: زبان آموزش، زبان کار، زبان اوقات فراغت، زبان اطلاعات و غیره. . مدت دوزبانگی انتقالی با تعداد و میزان فشار وارده بر زبان مادری تعیین می شود. اگر همه کارکردهای ارتباطی به سمت زبان خارجی هدایت شوند، تغییر زبانی سریع و مرگ اجتناب ناپذیر خواهد بود. موقعیت فرانسوی‌ها در خارج از کپک را می‌توان برای نشان دادن تمام مراحل فرآیند مرگ زبان، حرکت از دوزبانگی فردی منزوی (شمال نیوبرانزویک) به دوزبانگی قومی که به کل جامعه گسترش می‌یابد (نیوفاندلند، نوا اسکوشیا).، انتاریوی جنوبی مورد بررسی قرار داد.

جذب در فضا

می‌توانیم فرآیند جذب یا جایگزینی زبان در فضا را با توجه به چهار مرحله به صورت شماتیک خلاصه کنیم. همگون سازی با دوزبانگی سیستماتیک نخبگان اجتماعی آغاز می شود در حالی که توده ها یک زبانه می مانند. سپس به تدریج در شهرها دو زبانه می شود در حالی که جمعیت روستایی یک زبانه می ماند. سپس شهرها به سمت افزایش دوزبانگی حرکت می کنند، در حالی که دوزبانگی به مناطق روستایی گسترش می یابد. در مرحله آخر، اینها به طور گسترده به تک زبانه شدن می گذرند در حالی که تنها چند جزیره دو زبانه باقی می مانند. از نظر زبانی، زبان تحت سلطه می بیند که سیستم آوایی خود به آرامی در زبان غالب ادغام می شود، جملات آن از جملات زبان دیگر الگوبرداری می شود، واژگان آن به تدریج جذب می شود. زبان با دگرگونی می میرد و جذب زبان مسلط می شود، به همان اندازه که در نظام زبانی خود، جایگاهش و کاهش سخنگویانش را از دست می دهد  با این حال، بر خلاف تصور رایج، روند مرگ زبان لزوما برگشت ناپذیر نیست. زبان یک موجود بیولوژیکی نیست که متولد شود، کم و بیش عمر کند و بمیرد. این یک واقعیت اجتماعی است که می تواند جبرهای بیولوژیکی را نادیده بگیرد. تاریخ همچنین به ما می آموزد که یک زبان ضعیف می تواند بسیار زودتر از یک زبان قوی ناپدید و در معرض انقراض قرار بگیرد  ،در قرن هجدهم  بسیاری از کسانی نیز هستند که اززبان فرانسوی استفاده می کردند  در شمال امریکا زبان خود را تغییر و از یاد بردند ، همینطور نیز کسانی بودند که مقاومت نمودند و به زبان فرانسوی و گویشوری ادامه دادند اما انگلیسی  آمریکایی  به مرور آن زبان و گویش‌ها را به انزوا و ضعف تدریجی کشاند ،در الجزایر، زبان عربی به مدت 150 سال تحت سلطه فرانسوی بوده است. امروز، این فرانسه است که در حال از دست دادن جایگاه زبانی خود است،  بارزترین مثال مربوط به  زبان عبری است. زبان عبری متوقف شده است به عنوان زبان گفتاری در زبان دوم  یهودیان مورد استفاده قرار گیرد امروزه  زبان عبری را به عنوان یک زبان مرده می شناسند ، زبانی که  توانسته بود حدود 1700 سال بعد ازافول  برخیزد و به زبان رسمی دولتی تبدیل شود که علیرغم 8.7 میلیون نفرگویشورانش، حیاتی رشک برانگیز را حفظ کند و دوباره طی یک فرآیند نزولی به زبان دوم مبدل شود جای بسی تاسف دارد ،  درواقع این تجربیات و مشاهدات به ما می آموزد که  سرزندگی و مرگ زبان ها هرگز داده هایی نیستند که یک بار برای همیشه به دست می آیند. فرآیند یکسان سازی، مقدمه ای برای مرگ یک زبان، می تواند در طول توسعه  و طی ادوارزمانی  سیر نزولی داشته و متوقف شود ، اما باید پذیرفت که این یک پدیده نه چندان تعمیم یافته است. گرایش عادی این است که، به محض شروع روند قهقرایی، زندگی یک زبان پیش از از بین رفتن دائمی و  پس از یک افول کم و بیش طولانی  اتفاق  می افتد ، و تمامی عوامل بالا در یک همپوشانی بر انقراض یا مرگ دائمی زبانها تأثیر مستقیم یا غیر مستقیم اشان را بگذارند ، لذا این پژوهش و داده های آماری آن ، موقعیت متزلزل و مخاطره آمیز بودن زبان‌های مادری  و اقلیت ها ، و زبان‌های در حال خفتگی وانقراض یا مرگ آنها را پیش از وقوع  یک بررسی اجمالی کرده است ، لازم و ضروری ست این هشدارها را نظام های دولتی ، سیاسی  ، اقتصادی ، فرهنگی جدی قلمداد کنند ، خصوصا نمایندگان فرهنگی ایران زمین که با آمار منتشره که نه چندان دقیق هست ، بیم آن می رود که تا یکصد سال آینده بیش از نیمی از زبان های مادری و اقلیمی در اقلیت مانده به سمت ورطه قهقرایی انقراض و مرگ تدریجی زبانها با شتاب بغلتد و آنوقت خسارت جبران ناپذیر و غیر قابل برگشت را در فرهنگ و زبان فارسی شاهد خواهیم بود.

منابع

  • Davis, Wade. 1999. "Vanishing Cultures". National Geographic. i96(2). 62-89.
  • Grenoble, Lenore, and Lindsay Whaley (eds.) i998. Endangered Languages: Language Loss and Community Response. Cambridge: Cambridge University Press.
  • Robins, Robert, and Eugenius Uhlenbeck (eds.) 1992. Endangered Languages. Oxford: Berg.

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: